من گم شده ام دایان !


لکنت:یاداشتی کوتاه بررمان لکنت نوشته امیر حسین یزدان بد . نشرافق سال ۹۲

این رمان درحقیقت اعاده ی حیثیت از ضد قهرمان وقایع سی تیر۱۳۳۱ شمسی است . یعنی شکستن باورهای ثابت تاریخی از شخصی که کشتی بان را سیاست دگرآمد پدید . احمد قوام نخست وزیر وقت درسال ۱۳۲۴ با ترفندی کاملاماهرانه ارتش سرخ راراضی به تخلیه آذربایجان وجنبش فدرال آذربایجان را با قتل سران فرقه دمکرات ومردم ، به خاموشی کشاند . دست یابی نویسنده به نوشته ای ازمرکز اسناد کتابخانه ملی وانتشارآن تحت عنوان “جنوار”، پای ناشناسی به زندگی نویسنده بازمیشود که باعث ترس و وحشت از طرفی ، کنجکاوی و تجسس از طرف دیگر میگردد .

“جنوار” در حقیقت یاداشت های دکتر آیدین عنایت فرزند خانزاده ای بنام عنایت اله السلطنه است برای همسرش دایان در لندن . رمان ما را با سه نسل ازخان بزرگ آذربایجان درگیرمیکند . این مهم توسط چهار یاداشت خصوصی و یک صورت جلسه ی استنطاق نظمیه ازنوکرعنایت السلطنه تشکیل میشود .یاداشت اول مربوط به دکترآیدین برای همسرش دایان درانگلستان ، نامه دوم دکترمهرداد پسر آیدین برای پسرش مانی مقیم امریکا و نامه ویاداشت های سوم مانی، خطاب به مادرش مهشید درامریکا، که درافعانستان توی گوشی موبایلش ثبت شده ، توسط نویسنده و دکتر بشیر استاد سابق دانشگاه کابل علی رغم خطرات ارتشیان امریکائی از کابل خارج و به ایران منتقل میشود . یاداشت چهارم گفتگوی نویسنده است با دکتر بشیر. باز خوانی “متن” ها و یاداشت ها گاه توسط نویسنده کشف ورمز گشائی ویا به واسطه برادر ناتنی دکترآیدین با نام مستعار” آرون “به نویسنده داده می شود . برادر ناتنی آیدین به نوعی رقیب نویسنده و به نوعی دیگر، راوی پنهان ، یا راوی دوم رمان لکنت را تشکیل می دهد . این چهار سند به اضافه صورت جلسه بازجوئی حسن قلی نوکرخانواده، سرنوشت چهارنسل ازخاندان عنایت السطنه دروقایع آذربایجان تا انقلاب ایران وهجوم ارتش امریکا به افعانستان و مرگ دکترآیدین ، دکتر مهرداد ومانی راسامان می دهد که هر یک قربانی شرایط داخلی و روابط بین المللی و سیاست های دول پیروز جنگ جهانی دوم وجنگ واشغال افعانستان میشوند . چیزی که بازمیگردد به باورپذیری این رمان ، چگونگی ، دریافت ، کشف رمز وهدایت نویسنده برای دست یابی به این اسناد وپیوند اسناد به”جنوار”، یعنی یاداشت های دکترآیدین به دایان درلندن ،دکترمهرداد به مانی ومانی به مادرش مهشید ناصری درامریکااست . چون بنا و ساختار رمان بر اساس منطق واقع گرائی و رابطه ی علت ومعلولی گذارده شده است ، انتظار نیز آن است که کشف اسناد ، یاداشت ها نیز ، سیرمنطقی و عقلانی خود نیز طی و باورپذیری سلسله حوادث تا آخر حفظ شود . به نظر می رسد که این مهم اتفاق نیفتاده است . نکته دیگر، علی رغم تاکید نویسنده که” آرون” خود می خواسته رمان را بنویسد ، چرا کپی” جنوار” را به مرکز اسناد کتابخانه ی ملی سپرده است ؟ سوال دیگر ، اگریاداشت های دکترآیدین وصورت جلسه بازجوئی حسین قلی به عنوان ضمیمه در آخر کتاب نمی آمد بلکه در لا به لای رمان گنجانده می شد که بعضی هم گفته شده، چه اتقاقی می افتاد؟ آیا باز نیاز بود که در آخر کتاب اضافه شود یا خیر؟ با این کاردر حقیقت اشتیاق خواندن از رمان گرفته نشده است ؟ رمان عملا از صفحه ی صد ودوازده یعنی قبل ازضمایم پایان یافته و گفتنی ها گفته شده است ودیگرتکرارآن نه تنها کمکی به دریافت خواننده نمیکند بلکه به اطناب دامن میزند که درتعارض است با گذیده گوئی و راوی ضد فربه . این کار به ضرب آهنگ وکشش رمان صدمه زده و تب وتاب خواندن را ازخواننده سلب کرده است . اگر مقصود نویسنده همین باشد وتعمدی درکاربوده ، که به مقصود خود رسیده ولی اگر مقصود نویسنده این نبوده ، پس گرفتن ضرب آهنگ رمان قابل توجیه نیست ، همچنین قرائت های رسمی و تکراری درنامه ی مهرداد نیزخالی ازاشکال نیست . از طرفی دیگر به نظرمیرسد متن مذاکره ی نویسنده با دکتربشیراستاد سابق دانشگاه کابل نیز اضافه است .امااشراف تاریخی نویسنده ازصد سال اخیرایران و تلاش او دراجتناب ازساخت آشنا وپرهیزازراه رفته ازطرفی ، انتخاب جسورانه ی مضمون بکرلکنت تاریخی ملت ایران، ازطرف دیگر، قابل احترام وکوشش ایشان را برای آینده ، دو چندان خواهد کرد . ایدون باد .  

ابراهیم مهدی‌زاده 

رمانکتاب‌هاوبلاگ

فارسی